حافظ از چشمان قشنگ تو غزل ساخت هرکس که تورا دید به چشمان تو دل باخت ، نقاش غزل تا که به چشمان تو پرداخت ، دیوانه شد از طرز نگاهت قلم انداخت

خدا حافظ همین حالا،همین حالا که من تنهام خداحافظ به شرطی که بفهمی تر شده چشمام خداحافظ کمی غمگین،به یاد اون همه تردید به یاد آسمونی که منو از چشم تو می دید اگه گفتم خداحافظ، نه اینکه رفتنت ساده است نه اینکه می­شه باور کرد دوباره آخر جاده است خداحافظ واسه اینکه نبندی دل به رویاها بدونی بی تو و با تو همینه رسم این دنیا

هر وقت خواستی تو آسمون یه ستاره واسه خودت انتخاب کنی همیشه اون کم رنگه رو انتخاب کن. چون همه به پر رنگه نگاه می کنن اونم به همه نگاه می کنه.

درراه رسیدن به تو گیرم که بمیرم/اصلابه توافتاده مسیرم که بمیرم/یاچشم بدارازمن وازخویش برانم/یاتنگ دراغوش بگیرم که بمیرم

خاک شد هرکه بر این خاک زیست
خاک چه داند که در این خاک کیست
سر انجام که باید در خاک رفت
خوشا انکه پاک امد و پاک رفت

هی تو..با توام...
تو که هم نفسم بودی...
داری تک تک نفسامو ازم میگیری...

وقتی که دنیا دود شد شاید فراموشت کنم
کاشانه ام نابـــــود شد شاید فراموشت کنم
آسان ز دستم داده ای باشد به این هم راضیم
وقتی که اشکم رود شد شاید فراموشت کنم
هرگز زدستت این چنین سیلی به احساسم نخورد
باشد بزن بد تر بزن
اما به دســـــــــتانت قسم وقتی که تارم پود شد شاید فراموشت کنم

مقداری طناب در خانه هست می ایی تا باهم طناب بازی کنیم یا گره اش بزنم بر سقف؟

گاهی وقت ها غرق میشوم در احساسم
بی توجه به خودم
گونه هایم خیس
پر از خاطره هایی سوخته
تحملش دشوار است
نفسم را بند می آورد
اینکه دیگر نمیتوانم
به تو بگویم دوستت دارم ...

ﺳﺮﺩ. . . ﺑﯽ ﺗﻮ
ﺳﺮ ﺩﺭﺩ . . .
ﺩﺭﺩ ﺳﺮ . . .
ﺳﺮ ﺩﺭ ﮔﻢ . . .
ﺳﺮ ﮔﯿﺠﻪ . . .
ﺳﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺍ . . .
ﭼﻘﺪﺭ"ﺳﺮ" ﺑﻪ ﺳﺮﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ
ﺩﻗﯿﻘﻪ ﻫﺎﯼ"ﺳﺮﺩ . . . ﺑﯽ تو !

اگه کسی به تو نگاه کرد و قلبت لرزید عجله نکن
چون ممکنه کاری با قلبت بکنه که چشمات بلرزن

وقتی عصبی و دلتنگم
دوس دارم با لگد برم تو صورت اینایی که دید قشنگی نسبت به زندگی دارن ….

شاید آرام تر میشدم
فقط و فقط
اگر میفهمیدی
شعر هایم به همین راحتی که میخوانی
نوشته نشده اند...

چرا همیشه زندگی از دیدن خنده من لجش می گیرد ؟

خسته شدم بس که زخم خوردم …
تو دیگر باور کن ؛ سیرم !

ساعتها زیر دوش به کاشی های حمام خیره می شوی
غذایت را سرد می خوری ناهار ها نصفه شب ، صبحانه را شام!
لباسهایت دیگر به تو نمی آیند، همه را قیچی می زنی!
ساعتها به یک آهنگ تکراری گوش می کنی و هیچ وقت آهنگ را حفظ نمی شوی!
شبها علامت سوالهای فکرت را می شمری تا خوابت ببرد!
تنهائی از تو آدمی میسازد که دیگر شبیه آدم نیست… روزهای من اینگونه و شبهایم اصلاً نمیگذرد.

دختره بهم زنگ زده جای اینکه من بگم شما اون میگه شما! منم در عین
ناباوری گفتم ببخشید اشتباه برداشتم.
خداحافظ

وقتی یه آدم میگه : هیچکس منو دوست نداره ....
منظورش از هیچکس یک نفر بیشتر نیست
همون یه نفری که واسه اون همـــه کسه ... !!!

همه دردم این بود
عشقش بودم وقتایی که عشقش نبود . . . !

سهم "من" از "تو" عشق نیست ، ذوق نیست ، اشتیاق نیست
همان دلتنگی بی پایانی ست که روزها دیوانه ام می کند !

کاش انسان مثل شمع فقط یک شب زندگى مى کرد اما کنار پروانه اش.

هنوز هم مثل انشاهای دوران دبستان با نتیجه گیری مشکل دارم...
"چرا رفتی؟؟"

اگه مردی ...؟!!مرد بمون ... اگه نیستی ... نامردی نکن ...!!
اگه تنهایی ...؟!!تنها بمون ... اگه نیستی ... تنهاش نذار ... !!
اگه نجیبی ... ؟!!... نجابت کن ... اگه نیستی ... هرزگی نکن ... !!
اگه عاشقی ... ؟!!عاشق بمون ... اگه نیستی ... حرمت عشقو نشکن ...!!

چه حرفه بی ربطی ست که:
مـــرد که گریه نمیکند!
گاهی آنقدر بغض داری :
که فقط باید مـــرد باشی
تا بتوانی گریه کنی.......

حواست هست؟♪♫♥
شهریور است ...♪♫♥
کم کم فکر باد و باران باش ...♪♫♥
شاید کسی تمام گریه هایش را♪♫♥
برای پاییز گذاشته باشد ..♪♫♥

این روزها تلخ می گذرد ، دستم می لرزد از توصیفش !
همین بس که :
نفس کشیدنم در این مرگِ تدریجی، مثل خودکشی است ،با تیغِ کُند.